Permanently
حدود 32 روز پیش تصمیم گرفتم که اینستاگرامم رو برای همیشه حذف کنم. یک جورایی برام تبدیل به یک خونه شده بود که نمیتونستم ازش دل بکنم. هرچند هنوز هم معتقدم که برای بعضی اهداف میتونست مؤثر باشه ولی من نهایتاً به این رسیدم که هیچ جوره برای شخصِ من، ضررهاش با فوایدش قابل مقایسه نیست، بنظر خودم روزای خوبی تصمیم به این کار گرفتم چون بخاطر امتحانات دانشگاه و کارام انقدری درگیر بودم که اصلاً بود و نبودش رو احساس نکردم و هنوز هم بعد 32 روز اصلاً حس نکردم چیزیو از دست دادم. جای خالیش حس نمیشه. انقدری فکر و ذهنم در مقایسه با قبل آزادتر شده که خیلی راضیام از کاری که کردم. اون روز با خودم تصمیم گرفتم پلهای پشت سرم رو خراب کنم تا هیچجوره فکر برگشت به ذهنم خطور نکنه و حالا خوشحالم از تصمیم اون روزم. همیشه خراب کردن پلاهای پشت سر بد نیست. گاهی وقتا واقعاً لازمه.
این روزها انقدر کار روی کار ریخته و با این همه اتلاف وقتی که من دارم، همیشه وقت کم میارم، همهش با خودم فکر میکنم اون روزا که کلی وقتم رو سر پرسه در اینستاگرام میذاشتم، چقدر وقت تلفشدهم بیشتر بود و چه ظلم بزرگی در حق خودم میکردم.
یکی از خوبیهای حذف اینستاگرام که در واقع بنظرم مهمترینش برای من محسوب میشه اینه که همهی آدمهای نصف نیمهای که تو زندگیم بودن، خود به خود حذف شدند؛ آدمهایی که در زندگی هم اثری نداشتیم و بود و نبودمون چندان فرقی نداشت و آدمهایی که باید حذف میشدند اما بخاطر دیدهشدن دائم در اون فضا مدام یادآوری میشدند.
هرچند از 22 تیر که تقریباً به طور قطعی وضعیت اتمام دانشگاهم مشخص شد، من هنوز زندگیِ جدی رو شروع نکردم ولی میتونم به جرئت بگم نبودِ اینستاگرام در زندگیم یک فشار دائمی رو از ذهنم برداشت؛ در واقع یک چیزی شبیه کش گوشی، یک برنامه بازمونده در بکگراند که مدام داره از رم و باتری استفاده میکنه، اینستاگرام برای من یک همچین چیزی بود.
در این مدت همهش حواسم به وبلاگم بود که نباید خالی بمونه و باید خیلی جدیتر از قبل بنویسم ولی حرف مؤثری پیدا نمیکردم که بنویسم. این ها رو هم که نوشتم، صرفاً بیان یک تجربه بود.
باید سریعتر زندگیم رو جمع و جور کنم :)
لینک حذف دائمی اکانت اینستاگرام: اینجا
- ۹۸/۰۵/۰۲