ساقی نامه

مَطَلَب طاعت و پیمان و صلاح از منِ مست / که به پیمانه‌کشی شهره شدم روز اَلَست

ساقی نامه

مَطَلَب طاعت و پیمان و صلاح از منِ مست / که به پیمانه‌کشی شهره شدم روز اَلَست

تو خیلی خوبی و من حواسم هست :)

سه شنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۹:۴۸ ب.ظ
ما تا کجا قدرِ آدم‌های اطرافمون رو می‌دونیم؟
چند سالِ پیش که داشتم با یکی از اساتیدم صحبت می‌کردم، لابه لای صحبت‌هاش به موضوع جالبی اشاره کرد؛ اینکه خیلی از اتفاقاتِ ناگواری که برای انسان‌ها میفته، بخاطر قدرنشناسی‌شونه.
آدم‌ها خیلی فراموش‌کارن، یادشون می‌ره کجا بودن و به کجا رسیدن و مهم‌تر از همه این‌که این مسیر رو چجوری طی کردن؟!
بعدِ اون روز، من خیلی وقتا که حس می‌کردم دارم خوبیِ آدما رو فراموش می‌کنم یاد حرف استادم میفتادم...
  • ۱ نظر
  • ۲۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۱:۴۸
  • ساقی نبی لو

از زمین خوردن در هفت تیر تا خودکاویِ کارن هورنای!

جمعه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۷:۳۹ ب.ظ

در راستای ادامه‌ی میکرواکشن‌ها برای بالا بردن عزّت‌نفس، هفته‌ی پیش اتفاق جالب دیگه‌ای هم برام افتاد.

شاید ثبت این‌ها، هم بهونه‌ای باشه برای تداوم نوشتنم و دست‌برداشتن از کمال‌طلبی در نوشتن و هم این که بتونم بعدها مسیری که طی کردم رو ببینم.

هفته‌ی پیش هوا بارونی بود، وقتی با دوستم در حال راه رفتن تو خیابون بودیم، پام لیز خورد و خوردم زمین!

  • ۱ نظر
  • ۲۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۹:۳۹
  • ساقی نبی لو

Smartphone Detox

پنجشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۰:۰۰ ق.ظ

تو دنیای امروز آدم‌ها همه چیز دارند اما شاید چیزی که از همه کمتر داشته باشند یا بعضی‌ها اصلا نداشته باشند، تجربه‌ی آرامش است، آرامشی که به دنبالش توجه و تاثیر هم می‌آید.

سال‌هایی که تنور وبلاگ‌نویسی داغ بود، همیشه با خودم فکر می‌کردم وبلاگ‌نویسی با همه خوبی‌هایش تمرکزمان را ربوده! دغدغه‌ی پیدا کردن سوژه و تب و تاب بالا بردن تعداد کامنت‌ها و بازدیدها، از چیزهایی بود که بنظرم می‌رسید آرامش آن روزهای ما را مختل می‌کند. ما زمانی را پشت سیستم به نوشتن و خواندن اختصاص می‌دادیم

  • ۰ نظر
  • ۱۹ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۰:۰۰
  • ساقی نبی لو

آقا می‌شه من پیاده شم؟!

دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۹:۲۷ ب.ظ


گوش دادن به فایلِ مسیر اصلی در متمم که درباره عزت نفس بود، باعث شد که این موضوع برام خیلی جدی‌تر از قبل بشه. می‌دونستم توش ضعف فراوانی دارم و خیلی جاها اونقدری که باید هوای خودم رو نداشتم و خیلی موقعیت‌های خوب رو به خاطر این قضیه از دست دادم. از اون موقع کم کم شروع کردم... تا رسید به همین یکی دو هفته اخیر... این بار سر کلاس، استاد یک جلسه رو کامل به موضوع عزت نفس، اعتماد به نفس، تفاوتشون و راه‌های تقویت هر کدوم اختصاص داد. شاید ملموس‌ترین مثالی که می‌تونست بزنه تا من بیش از پیش مصمم بشم که برای تقویتش کار کنم، جا موندن از ایستگاه اتوبوس بود! 

  • ۱ نظر
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۱:۲۷
  • ساقی نبی لو

سادگی

سه شنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۵:۵۴ ب.ظ


یکی از چیزهایی که گاهی واقعاً خیلی ذهنم رو درگیر می کنه، روبه‌رو شدن با آدم‌هاییه که خیلی زرنگ‌بازی درمیارن، نه اینکه واقعاً زرنگ باشندها! خصوصاً در محیطِ کار خیلی اینجور آدم‌ها جلوت ظاهر می‌شن. تقریباً تمام ِ مواقع می فهمم که کسی می‌خواد سرم رو کلاه بذاره ولی انقدری که به روی خودم نمیارم، فکر می کنه واقعاً نمی فهمم که قصدش چیه. سرِ حساب‌کتاب کردن، سر مسئولیت‌پذیری‌ها و خیلی وقتای دیگه.

  • ۱ نظر
  • ۱۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۷:۵۴
  • ساقی نبی لو

گامِ اوّل :)

سه شنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۹:۳۴ ب.ظ


زندگی در دنیای دیجیتالی امروز، در کنار همه مزایا و معایبش، یک خوبی خیلی بزرگ برای آدم­‌هایی از جنس من ساخته و آن هم این‌که فرصتی به ما داده تا زندگی را خیلی سخت نگیریم. در عین حال که می‌توانم متعهد باشم و وظایفم را انجام دهم، می‌شود کلّ کار را در یک لپتاپ کوچک خلاصه کنم و با خودم به همه جا ببرم و در قید و بند ساعت اداری و نظام بوروکراسی موجود نباشم.

  • ۱ نظر
  • ۰۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۱:۳۴
  • ساقی نبی لو